به مناسبت ایام فاطمیه
درایامی
که وهابیت خلف ناصالح امویان و.... از نسل ابوسفیان و هنده جگرخوار
..... همواره به مقدسات ،نوامیس وجان ومال شیعیان در عراق وحجاز و هند و
پاکستان وافغانستان و....وحتی در سرزمین شیعی ایران حمله می کنند و هر روز
شاهد قتل وکشتار و تجاوز و بمبگذاری عوامل وهابیت هستیم یاد آوری
مظلومیت فاطمـه الزهراء بر صبر محبین اهلبیت می افزاید
تهاجم به منزل فاطمه در منابع اهل سنت
اگر چه در کتابهاى معتبر
اهل سنت، تهاجم سپاه اعزامى خلیفه به خانه فاطمه علیهاالسلام به فرماندهى
خلیفه دوم، مثل کتابهاى شیعه صریح نبوده و حقیقت واقعه را گاهى منکر شده
اند، ولى کسانى که اهل تحقیق و تتبع باشند، مى دانند که فرازهاى زیادى در
آنها آمده، که این جنایت تاریخى و غیر انسانى را که اثبات مى رساند.
ما
اگر این قضیه را با تحلیل بیشتر بررسى کنیم، باعث خستگى خوانندگان و اطاله
بحث مى گردد، که از حوصله این مختصر خارج است، ولى براى درک حقیقت و توجه
برادران و خواهران عزیز، فقط نمونه اى از فرازهاى تاریخ معتبر اهل سنت را
نقل نموده و سپس به نتیجه گیرى کوتاه مى پردازیم:
1- ابن ابى الحدید
در جلد دوم شرح نهج البلاغه صفحه 56، از ابوبکر جوهرى مى نویسد: عمر به در
خانه ى فاطمه علیهاالسلام هجوم برد و اهل خانه را تهدید کرد که اگر با
ابوبکر بیعت نکنید خانه تان را به آتش مى کشم. پس از این، فاطمه
علیهاالسلام بیرون آمد در حالى که با صداى بلند گریه و ناله مى کرد.
فقال عمر: والذى نفسى بیده لتخرجن الى البیعه، اولا حرقن البیت علیکم! و خرجت فاطمه علیهاالسلام تبکى و تصیح.
این
فراز مى رساند که تهاجم عمر صورت گرفته و اهل خانه تهدید به قتل و ویرانه
خانه برسرشان شده و کارى صورت پذیرفته که فاطمه علیهاالسلام صیحه مى زده
است.
2- و در جلد 16 صفحه 271 از امام صادق علیه السلام و پدرش امام
باقر علیه السلام نقل مى کند که فرمودند: «عمر به کنار منزل فاطمه
علیهاالسلام آمد و او را با تازیانه اش زد.» «ان عمر ضرب فاطمه
علیهاالسلام بالسوط.. و قصد منزلها...» این عبارت، هم زدن فاطمه را مى
رساند و هم تهاجم به خانه اش را.
3- امام معتزلى در خشم و تندخویى
خلیفه ى دوم مى نوسید: او آن چنان خشن بود که روزى خواست از یک زنى چیزى
بپرسد، زن حامله بود و از ترس عمر بچه اش را سقط کرد، و در مورد آمدنش به
خانه فاطمه علیهاالسلام مى نویسد: عمر کسى بود که پناهندگان در خانه فاطمه
علیهاالسلام را تهدید به مرگ کرد و آنان را از خانه خارج ساخت و چنانچه او
نبود، خلافت ابوبکر تثبیت نمى شد. (ج 1 ص 174). و استدعى عمر امراه
لیسالها عن امر و کانت حاملا فلشده هیبته اقت ما فى بطنها... و عمر هو
الذى توعد من لجا الى دار فاطمه علیهاالسلام و اخرجهم منها و لولاه لم
یثبت لابى بکر امر. و در جاى دیگر در مورد خشم او مى نویسد: هنگامى که او
عصبانى مى شد، آن چنان غیر عادى حرکت مى کرد که از شدت غضب دستهایش را گاز
مى گرفت و آنها را زخمى مى کرد. (ج 6 ص 342). و کان عمر بن الخطاب اذا غضب
على واحد من اهله لایسکن غضبه حتى یعض یده عضا شدیدا حتى یدمیها.
از
این عبارات استفاده مى شود که کارهاى غیر عادى از عمر بعید نبود و در حال
خشم کارى مى کرد که افراد عاقل نمى کنند. (خطبه سوم نهج البلاغه مطالب
زیادى در این باره دارد که فعلا به همین اکتفا مى شود.
4- ابن جریر
طبرى از علماى بزرگ عامه در تاریخ خود (ج 3، ص 210) تهاجم عمر و یارانش را
به خانه فاطمه علیهاالسلام درج نموده و با چشم پوشى از کارهاى انجام شده
در آن حال، سپس ناله جانسوز فاطمه علیهاالسلام را مى نویسد که او پدرش
رسول خدا را مخاطب قرار داده و عرض مى کرد پدر جان! ابوبکر و عمر بعد از
تو روزگار ما را سیاه کردند.
عالم بزرگوار دیگر اهل سنت (ابن قتیبه
ى دینورى) در کتاب الامامه و السیاسه جلد 1 صفحه 12 تا 14، پس از اعتراف
به این مطالب اضافه مى کند:
عمر تهاجم را شروع کرد و پناهندگان را
تهدید به قتل و آتش نمود، صداى فاطمه علیهاالسلام بلند شد... برخى از
همراهان عمر متاثر شده و به او گفتند: در این خانه فاطمه علیهاالسلام است،
خانه را بر سرشان خراب مى کننى؟! گفت: هر چند او باشد.
ان ابابکر
تفقد قوما تخلفوا عن بیعته عند على کرم اللَّه وجهه، فبعث الیهم عمر، فجا
فناداهم و هم فى دار على، فابوا ان یخرجوا، فدعا بالحطب و قال: والذى نفس
عمر بیده لتخرجن اولاحرقنها على من فیها! فقیل له: یا ابا حفص! ان فایها
فاطمه؟ فقال: و ان! فقالت فاطمه: یا ابتا یا رسول اللَّه! ماذا لقینا بعدک
من ابن الخطاب و ابن ابى قحافه؟!
از این عبارات استفاده مى کنیم که
عمر تهاجم نموده و تهدید به مرگ کرده و سوگند به انجام آن خورده. هیزم و
آتش فراهم نموده، ناله فاطمه علیهاالسلام بلند شده و حنث قسم نیز صورت
نگرفته. بنابراین جنایات ثابت است.
5- آقاى ابن ابى الحدید از قاضى
القضاه خودشان نقل مى کند: تهاجم عمر به خانه فاطمه علیهاالسلام و به آتش
کشیدن آن- ولو ثابت شود- چه مانعى دارد؟! زیرا عمر به نمایندگى از طرف
حکومت، حق دارد کسانى را که از بیعت کردند خوددارى مى کنند، تهدید به قتل
کند. و اما حدیث الاحراق فلو صع لم یکن طعنا على عمر! لان له ان یهدد من
امتنع من المبایعه. (ج 16 ص 272) سپس جناب آقاى ابن ابى الحدید خود به
تحقیق مى نشیند و گفته هاى بزرگان اهل سنت و اساتید خویش را بررسى مى کند،
آنگاه چنین استنتاج مى کند:
قضیه ى تهاجم عمر به خانه فاطمه
علیهاالسلام اختصاص به تاریخ شیعه و روایات آنان ندارد، (اهل سنت نیز آن
را پذیرفته اند.) و براى خود من هم این مساله چنانچه شیعه نقل مى کند قبول
است، منتهى نه تمام قضایایش.
قد بینا ان خبر الاحراق قد رواه غیر
الشیعه. (ج 16 ص 283) و اما حدیث الهجوم على بیت فاطمه علیهاالسلام
فالظاهر عندى صحه ما یرویه الشیعه ولکن لاکل ما یزعمونه. (ج 17 ص 168) از
همه ى این اعترافها بالاتر، اعتراف و ندامت خود خلیفه اول است که او هنگام
مرگ،- که دیگر کار از کار گذشته بود- و مى بایست آماده حسابرسى و پس دادن
جنایات چند روزه ى حکومتش باشد، گفت:
«اى کاش در خانه فاطمه
علیهاالسلام را بزور باز نمى کردم و او را به حال خود مى گذاشتم...» [ابن
ابى الحدید، ج 2 ص 46- کنزالعمال ج 5 ص 631، شماره ى حدیث 14113.] اما انى
لا آسى الا على ثلاث فعلتهن، وددت انى لم افعلهن... فوددت انى لم اکن کشفت
عن بیت فاطمه و ترکته... و بالاخره ابن ابى الحدید همه ى اینها را بررسى
مى کند و در پایان مى نویسد:
درست است که ابوبکر و عمر به فاطمه
علیهاالسلام خیانت کردند و فاطمه وصیت کرد که آن دو، بر او نماز نگذارند،
و با دل پر، آنان از دنیا رفت، ولى آنان به تشخیص خود راه اصلح را
برگزیدند، نباید به آنان سوءظن کرد. آنان از نظر دینى خیلى قوى و در مرتبه
ى بالا بودند، و در عصر ما نمى توان مصالح آن ایام را درک کرد و چنانچه
ثابت شود آنان خطا کرده اند، این خطاها خیلى مهم نیست و جز گناهان صغیره و
معفو است، و باعث کناره گیرى از محبت و ولایت آنان نمى گردد. (ج 6 ص 50).
و الصحیح عندى انها ماتت و هى واجده على ابى بکر و عمر و انها اوصت الا
یصلیا علیها و ذلک عند اصحابنا من الامور المغفوره لهما! و کان الاولى
بهما اکرمها و احترام منزلها، لکنهما خافا الفرقه! و اشفقا من الفتنه!
ففعلا ما هو الا صلح بحسب ظنهما! و کانا من الدین و قوه الیقین بمکان
مکین! لاشک فى ذلک! و الامور الماضیه یتعذر الوقوف على عللهما و اسبابها و
لایعلم حقائقها الا من قد شاهدها و لابسها، فلایجوز العدول عن حسن
الاعتقاد فیهما بما جرى! واللَّه ولى المغفره و العفو، فان هذا لو ثبت انه
خطا لم یکن کبیره! بل کان من باب الصغائر التى لاتقتصى التبر و لاتوجب
زوال التولى.
نگارنده عقیده دارد اگر خوانندگان عزیز (بدون تعصب و
ذهنیت) حقایق را از این فرازهاى نمونه دریافت کنند، ملاحظه مى فرمایند که
دانشمندان اهل سنت نیز کم و بیش مى پذیرند که عمر دستور ابوبکر به خانه
فاطمه علیهاالسلام حمله کرده، هیزم و آتش فراهم و اهل خانه از جمله فاطمه
علیهاالسلام را تهدید به قتل و ویرانى خانه بر سرشان کرده و کارى کرده که
فاطمه علیهاالسلام با صداى بلند سر به شیون و ناله بلند نموده و با
استغاثه به پدر از ظلم و جنایات خلیفه اول و دوم شکوه نموده و با دل پر،
از آنان، دنیا را ترک گفته و حتى وصیت کرده که آنان بر جنازه اش نماز
نگزارند و از طرف دیگر: ابوبکر بر این جنایات،- در لحظات مردن- اعتراف
نموده و نسبت به حسابرسى و عواقب اخروى آنها نگران بوده است. و همچنین خوى
و عادت خلیفه ى دوم خشونت و تندروى بوده است و کارهایى مى کرده که افراد
عاقل آنها را انجام نمى دهند، مثل گاز گرفتن دست، کندن و مجروح کردن بدن
از شدت غضب، ترساندن زن حامله و سقط شدن بچه او، علاوه بر جریان فاطمه،
همه اینها مى رساند که عمر کارهاى بسیار نامطلوب در خانه فاطمه
علیهاالسلام نموده است.
بویژه از محققین و متعصبین اهل سنت مى
خواهیم، که اگر عمر سوگند یاد نکرده که در صورت خارج نشدن پناهندگان به
خانه فاطمه علیهاالسلام، خانه را به آتش نکشد و بر سر سکنه ى آن خراب
نکند. اگر آنان سراغ دارند که عمر این کار را انجام نداد و به عنوان کفاره
ى حنث قسم، کفاره داد، به آدرس ناشر کتاب، نویسنده و مولف را در جریان امر
قرار دهند.
خوانندگان عزیز توجه دارند که این دانشمندان متعصب و چشم
بسته ى اهل سنت، چسان جنایات هولناک خلفاى بزرگوار خودشان را نقل نموده و
مى پذیرند و تهدید به قتل و آتش زدن را حق مسلم آنان مى دانند، ولى سپس
آنها را گناه صغیره نامیده و جانیان را در مرتبه کمال ایمان و قله ى دین
به حساب مى آورند. (داورى با خوانندگان آگاه.)
کیفر ستمگران و دشمنان فاطمه
در
فصل دوم در رابطه با محبت اهل بیت، که فاطمه ى زهرا علیهاالسلام یکى از
افراد آن است بحث کردیم. در این فصل نیز به جهت مراعات اختصار، فقط به
کیفر مبغضین و ستمگران آن حضرت اشاره خواهیم کرد و خواهیم دید که این گونه
افراد،در این جهان و وراى آن، چه کیفرى خواهند داشت؟ و پروردگار عالم و
رسول خدا نسبت به آنان چه عکس العملى نشان خواهند داد؟!
کیفر ستمگران فاطمه در دنیا
از
نظر فقهى کسى که به چهارده معصوم ناسزا بگوید و یا عملى توهین آمیز در
مورد آنان انجام دهد، حکمش قتل است، که در منابع فقهى مورد بحث فقها واقع
شده است.
بنابراین، فاطمه ى زهرا که یکى از حضرات معصومین علیهم
السلام مى باشند، هر گونه اسائه ى ادب و جرات و جسارت و بغض و کینه عملى
به ساحت آن بزرگوار کیفر شدیدى در پى خواهد داشت.
از نظر حدیثى نیز روایات زیادى در این زمینه آمده و از جمله از حضرت امام صادق علیه السلام مى خوانیم که مى فرمایند:
«چون
حضرت مهدى عجل اللَّه تعالى فرجه الشریف ظهور کند، پس از اقداماتى، به
کیفر قاتلان ستمگر مادرش فاطمه علیهاالسلام مى پردازد و به سراغ قبر آنان
مى رود و آنان را زنده مى کند، و به محاکمه مى کشد و پس از آن به دارشان
آویزان مى کند و پس از باز کردن از دار، به پیکبر کثیفشان آتش مى زند.
[بحارالانوار، ج 52، ص 386، ح 201 «اذا قدم القائم (ع) ثم یخرجهما غضین
رطبین، فیلعنهما و یتبرا منهما و یصلبهما ثم ینزلهما و یحرقهما.]».
این
حدیث مى رساند ستمگرانى که به خانه آن حضرت هجوم برده، وى را مصدوم نموده،
بچه اش را کشته و خانه اش را به آتش کشیدند، چه کیفر سنگینى در این جهان
دارند.
در اینجا توجه شما را به یک تاریخ زنده، که نتیجه مطلوبى در این بحث دارد جلب مى کنم:
رسول
خدا هنگامى که مکه را فتح کرد، همه را آزاد ساخته و از انتقام گرفتن چشم
پوشى نمود، ولى از چهار نفر زن و شش نفر مرد نگذشت و آنان را مهدور الدم
اعلان کرد. [1- عکرمه بن ابى جهل 2- هبار بن اسود 3- عبداللَّه بن سعد 4-
مقیس بن صبابه 5- حویرث بن نفیل 6- عبداللَّه بن هلال 7- هند دختر عتبه 8-
ساره کنیز خواننده 9- و قینتین 10- قریبا. ابن ابى الحدید ، ج 17، ص 275.]
از جمله این اشخاص که واجب القتل اعلان شد هبارین اسود بود. او هنگامى که
دختر بزرگ پیامبر صلى اللَّه علیه و آله (حضرت زینب) عازم مدینه بود، به
تعقیبش پرداخت و با نیزه اى که به وى زد، باعث شد که آن بانوى گرامى بچه ى
خود را که در شکم داشت سقط کند.
رسول گرامى فرمود: هر کجا به هبار
دست یافتید، دستها و پاهاى او را قطع نموده و سپس به قتل رسانید. (اقطعوا
یدیه و رجلیه ان قدرتم علیه، ثم اقتلوه)[شرح ابن ابى الحدید، ج 18، ص 14.]
ابن ابى الحدید معتزلى مى گوید:من این خبر تاریخى پیامبر را به نقیب خود
ابوجعفر خواندم او گفت: پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله به جهت ترساندن
زینب و سقط جنین وى، خون هبار را مباح اعلان کرد. (او اضافه کرد:) از این
حدیث استفاده مى شود که اگر پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله در زمان
فاطمه علیهاالسلام زنده بود، خون آنان را که فاطمه علیهاالسلام را ترسانده
و محسنش را کشتند، مباح اعلان مى فرمود.
ابن ابى الحدید پرسید:
اجازه مى دهى من جریان ترساندن فاطمه علیهاالسلام و کشته شدن محسنش را از
تو نقل کنم؟ او گفت: از من نقل نکن و بطلان آن را نیز نقل نکن، زیرا من
متوقفم. [شرح ابن ابى الحدید، ج 14، ص 193.] هذا الخبر قراته على النقیب
ابى جعفر فقال: اذا کان رسول اللَّه صلى اللَّه علیه و آله اباح دم هباربن
الاسود لانه روع زینب فالقت ذا بطنها، فظهر الحال انه لو کان حیا لاباح دم
من روع فاطمه حتى القت ذا بطنها...
خوانندگان عزیز توجه مى فرمایند
که کیفر دشمنان و ستمگران فاطمه علیهاالسلام از نظر شیعه و سنى قتل است و
این مساله موضوعى است مسلم که دانشمندان فریقین به آن عقیده دارند.
ایذاء فاطمه ایذاء خدا و پیامبر است
اینکه
اذیت فاطمه علیهاالسلام اذیت خدا و پیامبر صلى اللَّه علیه و آله است،
موضوعى است که دهها حدیث معتبر در این باره در کتب شیعه و سنى آمده، که
اینک بدون نیاز به تحلیل، به چند حدیث از آنها تبرک مى جوییم:
1-
قال رسول اللَّه صلى اللَّه علیه و آله: فاطمه بضعه منى، فمن اغضبها
اغضبنى. [کنزالعمال، ج 12، ص 108 ش 34222- جامع الصغیر سیوطى، ج 2، ص 208
ش 58333- صحیح بخارى، ج 5، ص 96 ش 278.] رسول خدا فرمودند: فاطمه پاره ى
تن من است، هر کس او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده.
2- عن النبى
صلى اللَّه علیه و آله: فاطمه بضعه منى، و هى نور عینى، ثمره فوادى، و
روحى التى بین جنبى، من آذاها فقد آذانى، و من آذانى فقد آذى اللَّه، و من
اغضبها فقد اغضبنى، یوذینى ما آذاها. [مسند احمد حنبل 7 ج 4، ص 329.]
پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمودند: فاطمه پاره ى تن من، نور چشمم،
میوه ى دلم و روح و روانم است. هر کس او را اذیت کند، مرا اذیت نموده و
اذیت من اذیت خداست و کسى که وى را به خشم آورد، مرا به خشم آورده، اذیت
مى کند مرا، آنچه فاطمه را اذیت کند.
3- قال النبى: فاطمه بضعه منى،
من آذاها فقد آذانى، و من آذانى فقد آذى اللَّه عزوجل و هذا یدل على
عصمتها. [ابن ابى الحدید، ج 16، ص 273.] رسول گرامى فرمودند: فاطمه پاره ى
تن من است، هر کس او را اذیت کند مرا اذیت نموده و کسى که مرا اذیت کند،
خدا را اذیت کرده. (سپس ابن ابى الحدید مى گوید:این حدیث، عصمت فاطمه را
در بردارد.) 4- عن رسول اللَّه صلى اللَّه علیه و آله: ان اللَّه عزوجل
لیغضب لغضب فاطمه، و یرضى لرضاها. [فرائدسمطین، ج 2، ص 46 ش 378.] از
پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله آمده است: خداوند با خشم و غضب فاطمه به
خشم آید و با رضاى او راضى مى گردد.
5- قال رسول اللَّه صلى اللَّه
علیه و آله: فاطمه بضعه منى، یوذینى ما اذاها. [صحیح مسلم، ج 16، ص 3 به
شرح نووى.] پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمودند: فاطمه پاره ى تن من
است، اذیت مى کند مرا، آنچه او را بیازارد.
6- قال رسول اللَّه صلى
اللَّه علیه و آله: فاطمه بنت محمد، و هى بضعه منى، فمن آذاها فقد آذانى،
و من آذانى فقد آذى اللَّه. [محجه البیضا، ج 4، ص 210.] رسول خدا فرمودند:
فاطمه دختر محمد است، او پاره ى تن من بوده، هر کس وى را آزار دهد، مرا
آزار نموده و کسى که مرا اذیت کند، خدا را اذیت نموده